غزاله هستم به خاطر گفتن «نه» آتشم زد،صدایم باش!
رضوان مقدم : اسمم غزاله است. زنی ۲۷ ساله، اهل نایسر در شرق سنندج. اگر امروز صدایم را میشنوی، شاید دیگر جسمی از من باقی نمانده باشد، اما داستان من را باید بدانی.دو سال...
رضوان مقدم : اسمم غزاله است. زنی ۲۷ ساله، اهل نایسر در شرق سنندج. اگر امروز صدایم را میشنوی، شاید دیگر جسمی از من باقی نمانده باشد، اما داستان من را باید بدانی.دو سال...
روز دوشنبە ٢٦ آذر ١٤٠٣هوای سرد دیماه، غبار خاکستری بر آسمان نهاوند انداخته بود. زهرا، دختری ۲۳ ساله، به آیندهای فکر میکرد که با امیدها و ترسها گره خورده بود. او مادر شدن را...
رضوان مقدم: من ناهید دغاغله هستم، دختری که روزی پر از امید و آرزو بودم. اهل هویزه، شهری کوچک در نزدیکی اهواز، جایی که روز ۲۲ آذر ۱۴۰۳، زندگیام به پایان رسید. اما این...
دلنوشته ای از مهرنوش معظمی گودرزی بگو مهرنوش عاشق بود وفادار بود و یا یک زن ناتوان احمق بود ؟ چشمانم را گشودم ، هنوز زنده ام ، خوابیده روی تختی در اتاقی نا...
رضوان مقدم : صبح روز جمعه، دوم آذر، ۱۴۰۳دو روز مانده به روز جهانی منع خشونت علیه زنان قلب حلیمه حبیباللهی از ط\ش باز ایستاد. همسر حلیمه مدعی شد که او خود را از...
رضوان مقدم: اسم من سمانه جهانگیری است. اهل روستایی از توابع شهرستان اردل در استان چهارمحالوبختیاریُ یک زن ۲۸ ساله، مادر یک پسر هشتساله، و دانشجوی رشته گرافیک. رویای من ساده بود؛ زندگی آزاد...
صبح سهشنبه، بیستونهم آبان ۱۴۰۳، تماس تلفنی مردی مضطرب با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰، پرده از جنایتی هولناک در یکی از محلههای تهران برداشت. او نگران خواهرش بود که قرار بود به همراه کارشناس...
صبح یکشنبه، ۲۷ آبانماه ۱۴۰۳، در یکی از محلههای تهران صدای شلیک گلولهای سکوت خیابان را شکست. همسایههاسراسیمه و با اضطراب به سمت خانهای که صدا از آن برخاسته بود دویدند، اما آنچه با...
رضوان مقدم : روز جمعه ۲۵ آبانماه ۱۴۰۳ (۱۵ نوامبر ۲۰۲۴)، در شهرستان بهمئی از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد ، یک زن به نام سارا آبدار ۳۵ ساله توسط همسرش یوسف خازنی ۴٠...
بامداد روز چهارشنبه ۱۶ آبانماه ۱۴۰۳، شب همچنان تاریک بود که صدای جیغی کوتاه سکوت خانه را شکست. جواد، مردی ۵۸ ساله، در گوشهای از خانه ایستاده بود، کلنگی سنگین در دستانش. نگاهش میان...