دسته: روایت

0

روایت آتنا از شب جنایت “آخ، که چقدر زود دیر می‌شود”

رضوان مقدم  این روایت بر اساس قتل اتنا زن ۱۸ ساله‌ای که  در پنجم دی‌ماه ۱۳۹۹ در روستای ساغروان به طور ناگهانی ناپدید شد و پس از چهار سال معلوم شد که بدست همسرش...

0

فریاد های خاموش: صدای  آیلا پاسدار

من آیلا پاسدار هستم. شاید اکنون صدایم، در فضای تاریک تاریخ، پژواکی از درد و بی‌پناهی بماند. از وقتی پدرم را از دست دادم، زندگی در آن اتاق ۱۲ متری کوچک خانه عمویمان، برایم...

0

غزاله هستم به خاطر گفتن «نه» آتشم زد،صدایم باش!

رضوان مقدم : اسمم غزاله است. زنی ۲۷ ساله، اهل نایسر در شرق سنندج. اگر امروز صدایم را می‌شنوی، شاید دیگر جسمی از من باقی نمانده باشد، اما داستان من را باید بدانی.دو سال...

0

حمامی که قتلگاه زهرا شد

روز دوشنبە ٢٦ آذر ١٤٠٣هوای سرد دی‌ماه، غبار خاکستری بر آسمان نهاوند انداخته بود. زهرا، دختری ۲۳ ساله، به آینده‌ای فکر می‌کرد که با امیدها و ترس‌ها گره خورده بود. او مادر شدن را...

0

روایتی از زندگی و مرگ ناهید دغاغله

رضوان مقدم: من ناهید دغاغله هستم، دختری که روزی پر از امید و آرزو بودم. اهل هویزه، شهری کوچک در نزدیکی اهواز، جایی که روز ۲۲ آذر ۱۴۰۳، زندگی‌ام به پایان رسید. اما این...

0

سرگذشت تلخ حلیمه: از کودکی تا پایانی تراژیک

رضوان مقدم : صبح روز جمعه، دوم آذر، ۱۴۰۳دو روز مانده به روز جهانی منع خشونت علیه زنان  قلب حلیمه حبیب‌اللهی از ط\ش باز ایستاد. همسر حلیمه مدعی شد که او خود را از...

0

روایتی از قتل سمانه جهانگیری

رضوان مقدم: اسم من سمانه جهانگیری است. اهل ‌روستایی از توابع شهرستان اردل در استان چهارمحال‌و‌بختیاریُ  یک زن ۲۸ ساله، مادر یک پسر هشت‌ساله، و دانشجوی رشته گرافیک. رویای من ساده بود؛ زندگی آزاد...

0

قتل خواهر در خانه پدری: تراژدی‌ای تلخ در سایه اعتیاد

صبح سه‌شنبه، بیست‌ونهم آبان ۱۴۰۳، تماس تلفنی مردی مضطرب با مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰، پرده از جنایتی هولناک در یکی از محله‌های تهران برداشت. او نگران خواهرش بود که قرار بود به همراه کارشناس...

0

تراژدی‌ای دیگر در تهران

صبح یکشنبه، ۲۷ آبان‌ماه ۱۴۰۳، در یکی از محله‌های تهران صدای شلیک گلوله‌ای سکوت خیابان را شکست. همسایه‌هاسراسیمه و با اضطراب به سمت خانه‌ای که صدا از آن برخاسته بود دویدند، اما آنچه با...