پدر “غیرتی”، دختر۳۰ ساله خود را به طرز فجیعی درتبريز کشت

او برای حرص دادن من دست روی نقطه ضعفم گذاشت، “غیرت مردانه ام”! این جمله ای است که پدر مهسا در توجیه قتل دخترش می گوید. مهسا و پدرش مدتی بود که رابطه پدر و فرزندی مناسبی نداشتند شب حادثه پدر پس از درگیری با دختر جوانش، وی را به قتل رساند و جسد وی را در حمام خانه اش مثله کرد.

مهدی به دنبال گم شدن خواهرش مهسا به اداره پلیس آگاهی تبریز مراجعه می کند و از کارآگاهان برای پیدا شدن خواهر گم شده اش یاری می طلبد. وپلیس را در جریان گم شدن دختر جوان قرار می دهد. او در اظهارات خود به پلیس می گوید: به واسطه شغلم به شهرهای دیگر سفر می کنم و معمولا۳ روز طول می کشد تا به خانه برگردم؛ اینبار وقتی رفتم مهسا، خواهرم در منزل بود اما وقتی برگشتم خبری از وی نبود از پدرم سراغش را گرفتم اما جواب های متناقضی داد. ودرادامه می گوید: 7 ماه قبل مادرم فوت کرد و از زمان فوت مادرم، ارتباط مهسا با پدرم شکرآب شد چرا که مهسا پدرم را باعث و بانی فوت مادرم می دانست و معتقد بود مادرم از دست اذیت های پدرم دق کرد و مرد. اختلاف آنان به حدی بود که مهسا از پدرم خواست یکی از 4 واحد آپارتمان خود را در اختیارش قرار دهد و وی جداگانه و تنها زندگی نماید که پدرم به شدت با این کارش مخالفت می کرد. حال نمی دانم خواهرم کجاست و چه بلایی سرش آمده که چند روزی خبری از وی نیست.

 در اولین اقدام کارآگاهان به دستور بازپرس پرونده اول سراغ پدر مهسا رفته و وی را دستگیر کردند. پدر مهسا در همان ابتدا به قتل دخترش اعتراف کرد و گفت: چهار واحد آپارتمان دارم و از وقتی همسرم فوت کرد، مهسا مدام از من می خواست یکی از آن ها را در اختیار وی قرار دهم تا زندگی جداگانه و مجردی داشته باشد اما من به شدت مخالفت می کردم، چرا که چه معنی دارد یک دختر جوان و 30 ساله به دور از خانواده اش و به تنهایی زندگی کند.

اما مهسا وقتی با مخالفت های من روبرو شد، برای حرص دادن من دست روی نقطه ضعفم گذاشت، “غیرت مردانه ام”. وی مدام ساعت ۱۱ یا ۱۲ شب آرایش غلیظی می کرد و از خانه بیرون می زد. روز حادثه نیز ساعت ۱۲:۳۰ شب بود و باز مهسا طبق معمول با آرایش غلیظ می خواست از خانه بیرون بزند که جلوی وی را گرفتم تا مانع رفتنش شوم؛ اما مهسا می گفت تو باعث مرگ مادرم شدی و اختیار من هم دست خودم است.

مهسا مقاومت کرد و اصرار به رفتن داشت تا اینکه این بگومگوی لفظی به درگیری فیزیکی کشید؛ چون وقتی دیدم مهسا به حرف های من توجهی نمی کند عصبانی شدم و خواستم با توسل به زور جلوی وی را بگیرم. دستم را سمت دهانش بردم و راه نفسش را سد کردم؛ او دست و پا می زد تا راهی برای تنفس پیدا نماید و خودش را نجات دهد؛ اما من آنقدر عصبانی بودم که توجهی به وی نکردم و دستم را تا زمانی که نفسش قطع شود روی دهانش نگه داشتم. وقتی دیدم رنگش سیاه و نفسش قطع شد دستم را کشیدم.

وی را به حمام برده و جسدش را مثله کرده و در ۵ کیسه زباله ریختم. اما برای انتقال جسد به بیرون از خانه به کمک نیاز داشتم. از چند مدتی قبل با فردی به نام محمد آشنا شده و خودم را مامور با نفوذ و بلند پایه در یکی از دستگاه های دولتی عنوان کرده بودم.

آن شب به کمک محمد احتیاج داشتم، سریع با وی تماس گرفته و گفتم موضوع فوق سری پیش آمده و باید پنج کیسه به طور کاملا سری به بیرون از شهر منتقل شود؛ محمد هم حرف هایم را باور کرد و سریع خود را رساند، با کمک وی توانستم جسد را به بیرون از شهر منتقل و در یکی از مناطق اطراف تبریز دفن کنم.

با اعتراف این مرد، پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری 2 تبریز منتقل و رای آن نیز صادر شد

. پس از روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی  با وضع قوانین بشدت زن ستیز راه برای مردان خانواده باز شده تا بدون ترس از مجازات اقدام به کشتن زنان خانواده به بهانه ” حفظ ابرو” کنند. فقدان جرم‌انگاری خشونت خانگی، عدم تناسب جرم و مجازات درقتل های “ناموسی” نبود خانه های امن کافی تا در هنگام احساس خطر زنان مورد خشونت در انجا پناه گیرند و عادی‌سازی خشونت علیه زنان که جمهوری اسلامی با گشت هایی ارشاد و اخیر با روانه کردن  “حجاب بانان ” که به بدترین شکلی زنان را در کوچه و خیابان مورد توهین زبانی و خشونت فیزیکی قرار می دهند ازجمله عواملی است که منجر به افزایش آمار زن کشی در ایران شده است. قتل دخترانی مانند آرمیتا گراوند در مترو تهران توسط “حجاب بان” سند خونباری از خشونت های دولتی علیه زنان است. چنین رفتاری توسط حکومت سبب نهادینه کردن فرودست انگاشتن زنان توسط مردان جامعه می شود که سرانجام آن ارتکاب  به قتل های ناموسی است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *