صلح جنسیتی در ایران؛ ساختارها و ابعاد فرهنگی خشونت خانوادگی

خانم دکتر افسر افشار نادری،

استاد دانشگاه و مدیر گروه مطالعات زنان،

 با توجه به احترامی که برای قانون قائل هستیم، آنرا رعایت می کنیم. اما سوال اینجاست که اگر قانونی غیرمنصفانه باشد باید از آن پیروی کرد؟ آیا باید به فلسفه قوانین ملزم بود یا به خود قوانین؟ فقدان حاکمیت قانون، مردم را به این درک و احساس رسانده که می توانند خود قانون را اجرا کنند، البته به جز در موارد خاص؛ در بقیه موارد فقدان حاکمیت قانون مشخص است. نگاه خاص به فقه به عنوان مبنای قانون که این مبنا خودکفا، ثابت و نسبتا مقدس است، عامل شکل نگرفتن جامعه شناسی حقوق در ایران است. برخورد فقه با مسائل اجتماعی یکدست نیست، مسائلی مانند ربا، حجاب، قصاص، سنگسار، سن کیفری در حوزه های مطالعاتی جامعه شناسی حقوقی است.

 پرسشی که در اینجا پیش می آید این است که معیار تشخیص مصالح و مفاسد چیست و در نهادهای مختلف بر عهده کیست؟ اگر معیار همان شرایط اقلیمی و اجتماعی جزیره العرب در صدر اسلام باشد (که غالبا این گونه است)، ما دچار تعمیم ناروا شده ایم و شرایط یک جامعه با ساختار عشیره ای، قبیله ای را مبنای تصمیم گیری برای جوامع امروز قرار داده ایم و این چیزی جز شکل گرایی نیست. مساله دیگر اصل فردی و شخصی بودن مجازات است و مشکل اصلی ناشی از این تاخر فرهنگی و عقب ماندن از روند تغییر ماهیت جرم است. امروزه ماهیت فردی جرایم به نفع ماهیت اجتماعی آن رنگ باخته است. وقوع قتل در یک جامعه، همه را تحت تاثیر قرار می دهد.

 نادیده گرفتن منطق اجتماعی در تدوین قوانین از دیگر موارد است. این مساله سبب منزوی و بلا استفاده ماندن پاره ای از قوانین شده است. این در حالیست که هر جا منطق و خواست اجتماعی در مساله ای برجسته شده و به دلایلی فشار اجتماعی داخلی یا بین المللی را در پشت سرخود جمع کرده باشد برای حل مساله به قاعده ناشناخته وهن اسلام پناه برده اند تا از این طریق قانون را تغییر دهند. در حالیکه چنین منطقی پذیرفتنی نیست زیرا چگونه ممکن است قاعده ای خواست و نص صریح اسلام باشد و در عین حال اجرایش موجب وهن آن؟

 موارد گفته شده نشان می دهد که فرم گرایی (اصالت صورت و ظاهر نه محتوا) در همه بدنه جامعه حقوقی اعم از تشکیلات حقوقی و یا موارد قانونی آن تبدیل به مساله اول حقوق ایران شده است. در حالی که می توان با اندکی درک جامعه شناسانه بسیاری از بن بست های تئوریک و تقابل های غیر ضروری در این زمینه را رفع و حل کرد. یکی از این حوزه ها که به شدت دچار تحجر حقوقی است، نهاد خانواده است. مثلا سن بلوغ قانونی که می تواند برای دختری نه ساله ملاک تعیین مجازات شود اما او تا سن 18 سالگی اهلیت معامله و تمتع را ندارد، از عجایب قانونی در ایران است.

با نگاهی مختصر به تاریخ تفکر درمورد زنان متوجه می شویم، زن همچون کالایی تجاری در یونان در بازارها خرید و فروش می شد. ویل دورانت در تاریخ تمدن می نویسد: در میان ملل اولیه، از لحاظ تحریم، زن، رتبه اولیه را داشته و در هر آن، با هزاران خرافه، علتی می تراشیدند که زن را نجس و خطرناک و غیرقابل لمس معرفی کنند. عربها زنان را به لحاظ زن بودن و امکان گناهکار شدن، زنده زنده به خاک می کردند. فروید در قرن بیستم همانند ارسطو در قرنهای پیشین هنوز هم زنان را متهم می کنند که مرد نیستند. و بالاخره نیچه معتقد است: وقتی زنی دانشمند شود معمولا نشان آن است که در اندامهای تناسلی او اختلالی روی داده است.

 قانون؛ فرهنگ را از پس خود می کشد و باعث بهبود و اصلاح آن می شود. اینکه بگوییم فرهنگ جامعه باید اصلاح شود، نواختن شیپور از سرگشاد آن است. حتی اگر بفرض فرهنگ تغییر و بهبود یابد ممانعت از رفتار هایی که با اصول فرهنگی نمی خوانند، نیازمند قانون و سازکارهای قانونی مناسب است. در زن کشی که ذیل فرهنگی ناموس پرستی تعریف می شود، مسئولیت فرهنگ بالاتر است. برای توجیه زن کشی به عامل فرهنگ اشاره شود و این پدیده را همچون امری تغییر ناپذیر و مختص این گروه ها فرض کنند. کوچک پنداری زن کشی و نسبت دادن آن به قومیت یا ملیت خاص نادیده گرفتن خشونت سیستماتیک است. همینطور رویکرد های فرهنگ محور، ضمن انکار و نادیده گرفتن بستر اقتصادی و اجتماعی زمینه ساز زن کشی در میان بعضی از اقوام، موجب می شود که نه تنها زن کشی را همچون خصلتی عمومی در میان خود درونی کنند، بلکه همچنین به این گزاره که این فرهنگ ماست و راه برون رفتی از آن وجود ندارد، باور کنند و با توسل به آن زن کشی خود را توجیه کنند.

صلح جنسیتی (۲)

 در مورد پدر رومینا شکی نیست که وی قاتل است، اما واکنش افراد در فضای رسانه ای به گونه ای است که انگار تنها مقصر اوست نه دولت، نه قانونگذار، نه پلیس، نه دستگاه قضایی که هیچ توجهی به قتل هایی از این دست ندارد. قتل های ناموسی امری شخصی و فردی نیست. بسیاری از خشونت های خانگی با مرد در رابطه است. میکروب ناموس پرستی خطرناک تر از ویروس کروناست. کرونا عده ای را نابود می کند و ناموس پرستی نسل ها را. پدر رومینا فرهنگ پدران خود را در عصر جدید بازتولید می کند. همان فرهنگی که به زن به صورت ملک شخص می نگرند و زن کالاست و تنها پدر است که حق انتخاب برای دخترش را دارد. زن حق ابراز احساسات عاطفی و عاشق شدن را ندارد و چه بسیارند دخترانی که درسن و سال های پایین با اجبار پدر ازدواج کرده و در سنینی که تازه به بلوغ فکری می رسند با چند بچه از شوهر خود جدا شده اند و آینده نامعلومی در پیش رو داشته و اقدام به خودکشی می کنند اما آماری هیچگاه ارائه نمی گردد چون این امر امنیتی محسوب می گردد.

 پدر رومینا تنها مقصر نیست تعصبات فرهنگی و باورهای نادرستی که در جامعه وجود دارد عامل اصلی کشته شدن رومینا شده است. باورها و تعصبات به قدری قدرتمندند که اجازه کشتن دختر را به راحتی و بدون هیچ احساس پشیمانی به پدر می دهد. جهل مقدس این جسارت و گستاخی را به پدران، برادران و فامیل ذکور می دهد و با اینکار مردانگی و غیرت خود را به رخ اطرافیان می کشند. قتل رومینا و رومیناهای دیگر پدیده تازه ای نیست و نظیر این خشونت های پنهان در جامعه فراوان هستند که نه دیده می شوند و نه احساس می شوند و نه مورد تنبیه و نکوهش قرار می گیرند پرونده پر سرو صدا پس از مدت کوتاهی بسته می شوند.

 باید از دولت بخواهیم جواب این سوالات را بطور روشن و آشکار بیان کند:

 چه چیز باعث قتل رومیناها می گردد و آیا این قتل ها دوباره تکرار می گردد؟

 آیا این اقدام برای جامعه مردان الگو و سبب افتخار می گردد؟

 چه منبع اجتماعی از رومیناها بخاطر داشتن چنین پدرانی حمایت می کنند؟

 چه منبع اجتماعی وظیفه تشخیص مردانی با چنین تفکرات و باورهایی را دارد و توان جداسازی این افراد از بقیه و باز آموزی آنها را بر عهده دارد؟

 چه منبعی وظیفه دارد که برای استخدام در دستگاه پلیس و یا قضایی افراد را به لحاظ دانایی، آگاهی و شناخت باورهای فرهنگی و جلوگیری از فجایعی این چنینی مورد آزمون قرار دهد؟

 آیا به مددکاران و روانشناسان و مربیان تربیتی مدارس این اختیار داده شده که در زمان تشخیص چنین محیط خانوادگی، توان جداسازی دختران را از سلطه پدر داشته باشند؟

 ناموس و ناموس پرستی تا کی باید در جامعه جان زنان را به راحتی بگیرد و آنها را از زندگی محروم سازد؟

 چرا ذهن بیشتر مردان ایرانی مسلح به سلاح دانش نیست؟ مگر پیامبر اسلام نفرموده است که بهترین شما نزد خدا کسی است که نیکوترین رفتار را با خانواده اش داشته باشد.

 بررسی محیط زیست جنسی در خانواده را چه نهادی برعهده می گیرد؟ باور کم توجهی به زنان، آنها را در دام محبتی در بیرون از خانه سوق داده در حالیکه بعد از وقوع هر حادثه این زنان هستند که گناهکار محسوب شده و علل گناه (بقول آنها) به دست فراموشی و چشم پوشی قرار می گیرد.

 چرا باید مردان با سنین بالا به جای انتخاب زنی همسن و سال خود، این اجازه را داشته باشند که دختری که همسن و سال بچه آنان است (در بعضی موارد نوه آنان)، انتخاب کند؟ کودک همسری تا کی نباید مورد نکوهش قرار گیرد؟ و برای مهار این پدیده و پدیده های مشابه قوانین چه کرده اند؟

 آیا رسانه ها نباید آزادانه در این قتل ها ورود کرده و آنچه در پشت صحنه است را باز کنند پس اخلاق حرفه ای و رسانه ای آنان چگونه تعریف خواهد شد؟

 چگونه می توان فشارهای اجتماعی بر روی دختران و زنان را در جامعه کاهش داد؟

این پدر با بهره گیری از مشاوره حقوقی و در پناه قانونی که ازکار او پشتیبانی خواهد کرد، دست به این اقدام زده است. هیچ پدری مالک دخترش نیست و رابطه پدر و دختر رابطه ملک و املاک نیست. این قانون است که اجازه داده پدران و برادران و… نقش چماق دختران خود را بازی کنند. همه مردانی که در اطراف پدر رومینا داس را به دست پدر رومینا داده اند در این قتل شریکند و به لحاظ قانونی باید مجازات شوند همان هایی که در گوش او می خواندند” او را بکش و غیرت خود را نشان بده”. بعضی از این گفته حمایت می کنند که چرا پدر، با کشتن فرزند قصاص نمی شود. آیا قصاص آموزش مردان را در جامعه بر عهده خواهد گرفت و یا کشتن پدر وی می تواند جلوی قتل های ناموسی آینده را بگیرد.

صلح جنسیتی

 تا وقتی دختران همواره در جامعه متحمل ظلم مضاعف هستند فراهنجارها بیشترین فشار را بر آنها وارد می کنند. این فراهنجارها فقط منجر به مرگ نمی شود. همین قدر که جلوی کارکردن، اشتغال و یا دیگر خصلت های رایج شوند، را هم شامل می شود. اگر پدر رومینا، مردی که با دخترش فرار کرده بود را کشته بود، ممکن بود قصاص شود( مجازات غیر قابل تایید) اما در سیستم قضایی امری رایج است. اما همین پدر با کشتن دختر 13 ساله در معرض این خطر قرار ندارد. حداکثر آن است که اگر دادگاه تشخیص دهد اقدام پدر موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه شده او را به 3 تا 10 سال حبس محکوم می کند که البته شامل تخفیف هم خواهد شد. کشتن زنان هنگامی که با مردی غریبه ای باشند حتی به دست فامیل دور ذکور هم مورد حمایت قانون است و چنین گریزهایی از قانون، ریسک را “حساب شده ” می کند. تا وقتی این قوانین پا برجا باشند، افرادی که در آستانه جنایت ناموسی هستند می دانند اگر مردانی که مدعی هستند که ناموس اشان لکه دار شده است، می توانند داسی برداشته و گردن آنها را ببرند و هزینه ای ناچیزی را برای ارتکاب این قتل پرداخت کنند.

 بندورا استاد دانشگاه استنفورد می گوید افراد معمولا دست به اعمال ناپسند نمی زنند مگر آنکه جنبه های غیر اخلاقی آن اعمال را برای خودشان توجیه کرده باشند او این حالت را غیر فعال کردن کنترل درونی می نامد. عمل قتل دختر را به سبب دفاع از ناموس و جلوگیری از ارتکاب عمل خلاف و عبرت دیگر دختران ستایش می کنند تا آن را توجیه اخلاقی کنند. مسئولیت اخلاقی و احساس گناه را به گردن قربانی می اندازند. به طوری که قبل از قتل، تلاش پدر برآن بوده که او خود خودکشی کند و یا مادر وی، او را به این کار وادار کند. از قربانی انسان زدایی کرده و این طور وانمود کند که این دختر ناسازگار و خبیث بوده و ممکن بوده در آینده مرتکب جرم های بیشتری شود. قربانی را مقصر نشان می دهند. قتل رومینا با این باور که او خطاکار بوده و مستحق این بلا، قتل میترا استادها با اتهام اینکه او یک پرستو بوده، قتل آسیه پناهی ها به جرم فقر و خانه خارج از محدوده، و … ، فروکش می کند و جامعه باز در انتظار قتل بعدی و ” بر ساخت اجتماعی شدن” آن است تا باز خبری این چنین در صدر اخبار بنشیند.

 صلح به نحوی جدایی ناپذیر با برابری زنان و مردان پیوند دارد. برابری زنان و مردان، برابری قومیت ها، برابری نژادها، برابری ادیان و اقلیت های مذهبی، برابری های انسان ها در برابر قانون و حفظ حقوق شهروندی به تک تک افراد جامعه، موضوعی مرتبط با حقوق بشر و شرط عدالت اجتماعی و نیز پیش شرط ضروری و بنیادین برابری، توسعه و صلح است. محیطی که صلح جهانی را ابقاء نماید و حقوق بشر، دموکراسی، مطابق اصول عدم تهدید و همچنین عدم کاربرد زور و اصل احترام را که در منشور سازمان ملل متحد مندرج است، ارتقاء بخشد، عامل مهمی در پیشرفت زنان است.

 صلح تنها به خشونت و جنگ محدود نمی‌شود بلکه موضوعاتی چون تحقق عدالت، امنیت و توسعه را نیز شامل می شود. تمام نهادهایی که هدف‌شان برقراری صلح است، باید متضمن امنیت فیزیکی روانی و اقتصادی زنان باشند. زنان نقش مستقیم در منازعات ندارند ولی در معرض انواع خشونت‌ها قرار دارند، چه در جریان جنگ و چه بعد از جنگ. زنان نه تنها در پروسه‌های صلح و حل منازعات باید شریک شوند، بلکه باید به آنان نقش رهبری و اشتراک در تصمیم گیری داده شود. نقش دادن زنان در پروسه صلح از اصلی‌ترین موارد رسیدن به اجتماعی امن است . بدون در نظر گرفتن نقش و خواسته‌های زنان نمی‌توان صلح پایدار را به بار آورد. باید با ایجاد فضای مصون جهت فعالیت اجتماعی و افزایش آگاهی عامه با همکاری رسانه‌ها، زمینه تامین امنیت بیشتر زنان در جامعه را فراهم کرد.

کنار یکدیگر صلح آمیز زندگی کنیم و به جای کشتن مادر، خواهر و دختر؛ با دشمنان واقعی مبارزه کنیم. چنانچه عنوانی چون ناموس را در ادبیات فرهنگی تایید کنیم آنوقت باید این امر جا بیفتد که کشتن زنان جامعه به دلایل ناموسی عین بی غیرتی و بی ناموسی است و کسانی که دست به چنین کارهایی می زنند نه ایرانی هستند، نه مسلمان و نه انسان.

https://www.instagram.com/women.studies/

@womenstudiesisaorg

https://t.me/womenstudiesisaorg/3

مطالب مرتبط