معرفی کتاب سلیطه
به تازگی نشر مهری در لندن کتابی در قالب اتوبیوگرافی یا خودزندگی نامه از سارا افراسیابی منتشر کرده است. این کتاب «سلیطه» نام دارد و یک اتوبیوگرافی در قالب نامههای مادری به دختر دلبندش نوشته شده است.
نویسنده در این کتاب سعی دارد با مرور خاطراتی از زندگی خود که تجربه مشترک اکثر زنان ایرانیست، خفقان موجود در جامعه ایران را به تصویر بکشد. در این کتاب مادری عاصی از نابرابری ها با شکستن تابوها و آموزش برابری جنسیتی به دخترش و نسل آینده به فردایی روشن چشم دوخته است.
سارا افراسیابی متولد ۱۳۶۷ در کرمانشاه دانشآموخته روانشناسی و از فعالان حقوق زنان است. نویسنده، هدفش از نوشتن این کتاب را اینگونه بیان میکند:
(من یک زن مهاجر اهل خاورمیانه هستم و دخترم در کشور متفاوتی از من به دنیا آمده است و ما جهان بینی و درک متفاوتی از دنیا خواهیم داشت همین امر من را ترغیب کرد تا برای او و تمام فرزندان مهاجران از رنج زن بودن مادرانشان و زندگی آنها در خفقان بنویسم به این امید که نامه من به نسل آینده پلی باشد برای درک بهتر یکدیگر )
ناموس
دلبندم! چند روز پیش خبری خواندم دربارهی قتلهای ناموسی در ایران و جهان که برایم هیچ تازگی نداشت. حافظهام پر است از این اخبار و حوادث دلخراش و غیراِنسانی. بعد از خواندن آن خبر عذابآور، دوباره برای چندمین بار به فکر فرو رفتم؛ به این فکر میکردم که چند سال دیگر که تو خبری شبیه این را بخوانی، از کلمهی نفرتانگیز «ناموس» چه برداشتی خواهی کرد و این جنایات وحشیانه تا چند سال دیگر ادامه خواهد داشت؟
پرندهی کوچک من! بگذار اینطور برایت بگویم که بهمحض بروز نشانههای بلوغ و زنانگی، یک دختربچه ناگهان تبدیل به ناموس پدر، برادر، مردهای فامیل و حتی مردان محله میشود. او دیگر یکی از داراییهای مردان خانوادهاش به حساب میآید و عملاً ارزش انسانی خود را از دست میدهد. این دختربچهی دیروز، اجازه ندارد خیلی به خودش برسد، آرایش کند یا موهایش را رنگ کند. میدانی لباس او، آرایش صورتش و حتی ساعت رفتوآمدش به همه مربوط است جز خودش. در واقع؛ از خانواده و فامیل و همسایه گرفته تا مأموران گشت ارشاد در خیابان، همه میتوانند در تمام مسائل مربوط به او اعمال قدرت کنند و تنها کسی که حق بیان نظر و توانایی تصمیمگیری ندارد، خود اوست. اگر بخواهد قدمی برخلاف میل و باورهای ایشان بردارد، با مجازات سختی روبرو میشود. چون دختر «ناموس» آنهاست! جامعه، قانون و شرع به آنها اجازه میدهد که با حربهی غیرت و تعصب، هرطور که صلاح میدانند با دختران و زنانشان در هر سن و جایگاهی رفتار کنند.
من بهعنوان ناموس خانوادهام باید همیشه طوری رفتار کنم که لکهی ننگی بر پیشانیشان نباشم. گویی انسان که نه، بلکه تکه پارچهای تاشده بر طاقچه خانهی پدری و حتی همسرم هستم که رسالتم سفیدماندن است و بهمحض آنکه بر اثر هر اتفاقی لکهای بر من بیفتد، دیگر بهدردنخور میشوم و باید هرچه سریعتر از دید همه پنهان شوم و چه بسا برای همیشه ناپدید شوم و از بین بروم.
آه گل زیبای من! نمیدانی که گفتن اینها چقدر برایم دشوار است. نمیخواهم روح لطیف تو را با گفتههایم بیازارم؛ اما وظیفه دارم جوّ حاکم بر سرزمین مادریات را برایت روشن کنم. میخواهم برایت بگویم که مجازات تپیدن عاشقانهی قلب چقدر میتواند برای دختران هموطن من سنگین تمام شود. هیچکس نمیداند چندین شکوفهی بهاری به جرم خندیدن، رقصیدن، کمی آزادی و عاشقشدن پرپر شدهاند. آنها را سر بریدهاند و به دستان خاک سپردهاند. تعجب نکن. بله! درست شنیدی. از افسانههای دور سخن نمیگویم. همچون گوسفندی که به دست سلاخ سپرده شود، گلوی دختران را بیخ تا بیخ بریدهاند، در همان خانهای که در آن بزرگ شدهاند و زیستهاند. آنها درست همچون حیوان اسیری که نه قدرت فرار و نه دفاع دارد، پیشِ پای غیرت، «قربانی» شدهاند.
به چه حکم و قانونی، مجازات دختری که خواسته یا ناخواسته پردهی بکارت لعنتیاش را از دست داده مرگ است؟ در محضر چه دادگاهی؟ نزد کدام قاضی؟ حتی تفاوتی نمیکند که او با رضایت قلبی و عشق، باکرگیاش را باخته باشد یا به زور و تجاوز! به هر حال، سزای او مرگ است، مرگی با فجیعترین روشهای ممکن و به دست کسانی که روزگاری نه چندان دور، در دوران کودکیْ مأمن آرامشش بودهاند و پناه شکایتهای بچگیاش. همان پدر و برادری که همیشه از دستشان آبنبات و بادکنک میگرفته، حالا یکشبه جلاد او شدهاند؛ در دستان آنها آخرین نفسهایش را میکشد و با یک دنیا آرزو وداع میکند.
جواب آن زندگی کوتاه را چه کسی میدهد؟ این زندگیای که به بهار نرسیده تمام شد؛ آن لباس عروس بر تن نرفته، رژلب قرمز هرگز استفادهنشده، آن زمزمههای تصنیف شادی هنگام درستکردن کتلت، کتلتهایی که وا نمیروند، سرخوشی از رنگ شرابی موهای تازهکوتاهشده، خوشحالی از آخرین روز عادت ماهیانه و بهشمارهاُفتادن نفسها از شدت لذت، حس غرور از فارغالتحصیلی دانشگاه و… جواب اینها با کیست؟ به تو میگویم که چه چیزی پاسخ آنها و در انتظارشان است: «خاک سرد گورستان»
کمپین_توقف_قتلهای_ناموسی
برای خرید در داخل ایران آدرس پستی کامل و یک شماره تماس به ایمیل (sales@mehripublication.com)ارسال کنید
لینک خرید خارج از ایران:
https://www.mehripublication.com/product-page/سلیطه-نوشته-سارا-افراسیابی