بازخوانی پرونده قتل مادر بدست پسرش پس از دوسال

اسفند ماه سال ۹۹ یک زن و مرد با شلیک گلوله و ضربه‌های چاقو در قرچک ورامین کشته شدند.

طی بررسی اولیه  توسط ماموران اداره آگاهی هویت هر دو قربانی  به نامهای  فریبا ۴۰ ساله و صابر معلوم شد .

صاحبخانه به پلیس گفت: مدتی قبل مردی میانسال به نام صابر و زن جوانی به نام فریبا خانه را از من اجاره کردند و گفتند بتازگی از یکی از شهرهای شمال به تهران آمده‌اند. من نمی‌دانم چه کسی آنها را در خانه‌شان کشته است. نیمه شب از سروصدایی که از خانه آنها به گوش می‌رسید به طبقه پایین رفتم و با جسد آنها در حیاط روبه رو شدم

مأموران به تحقیق از بستگان وی پرداختند و روشن شد فریبا سالها قبل با مردی که 30 سال از خودش بزرگتر بود ازدواج کرده و صاحب پسری شده بود. اما از چند ماه قبل با مردی به نام صابر آشنا و همراه او فرار کرده و به ورامین آمده بود و زندگی مخفیانه‌ای در پیش گرفته بود

با افشای این ماجرا شوهر و پسر 22ساله فریبا به نام شهرام به عنوان مظنون بازداشت شده و تحت بازجویی قرار گرفتند تا اینکه شهرام به قتل مادرش و دوست پنهانی وی به نام صابر با همدستی دو تن از دوستان خود اعتراف کرد

شهرام  پسر مقتول در تشریح ماجرا گفت:” مادرم ۲۳ سال قبل با پدرم ازدواج کرده بود. اما آنها همیشه با هم اختلاف داشتند تا اینکه مدتی قبل متوجه شدم مادرم با مرد جوانی به نام صابر آشنا شده است، چون پدرم راضی به طلاق نبود مادرم یک روز با صابر از خانه‌مان در شمال فرار کرد و دیگر بازنگشت. من همه جا را دنبال مادرم گشتم تا اینکه فهمیدم به تهران آمده و با صابر در خانه اجاره‌ای ساکن شده است. همانجا بود که تصمیم گرفتم ازآنها انتقام بگیرم. من از دو نفر از دوستانم کمک گرفتم و همراه رضا و نادر به تهران آمدیم. چون مادرم و صابر آبروی ما را برده بودند. مادرم ما را رها کرده و از خانه فرار کرده بود. به همین خاطر او مستحق مرگ بود.”.

 شهرام در توضیح جزئیات قتل به ماموران گفت :” من و دوستانم در بین راه یک اسلحه ساچمه‌ای و چاقو تهیه کردیم تا نیمه شب نقشه‌مان را اجرا کنیم. ما نیمه شب از روی دیوار به داخل خانه مادرم پریدیم و وارد آنجا شدیم. صابر در حیاط بود. او وقتی مرا دید شروع به داد و فریاد کرد.همان لحظه به سمتش حمله کردم و او را با چاقو زدم. سپس سراغ مادرم رفتم و به او شلیک کردیم.من گمان می‌کردم ممکن است صابر زنده باشد. به همین خاطر دوباره سراغش رفتم و چند تیر ساچمه‌ای به سر او زدیم.وقتی از مرگ آنها مطمئن شدم همراه دوستانم از خانه خارج شدیم.”

با اعترافات پسرجوان، دو همدستش نیز بازداشت شدند و ادعا کردند فقط همراه شهرام بوده‌اند و دستی در قتل‌ها ندارند. پرونده این قتل در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران مورد بررسی قرار گرفت .

در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: معاون قوه قضائیه از طرف دو فرزند صغیر صابر درخواست دیه را مطرح کرد. اما مادر صابر  در خواست قصاص کرد.

اولیای دم فریبا گفتند فریبا و صابر گناهکار بودند و باید مجازات می‌شدند، به همین خاطر هیچ شکایتی ندارند..

وقتی شهرام در جایگاه متهم گفت: “مادرم با آبروی ما بازی کرد و مستحق مرگ بود. من از قتل مادرم پشیمان نیستم. وقتی فهمیدم مادرم با صابر فرار کرده تصمیم گرفتم او را بکشم. به همین خاطر با دوستانم صحبت کردم و از آنها خواستم تا برای حفظ آبروی خانوادگی‌ام همراهم باشند. آنها هم پذیرفتند و ما به تهران آمدیم و پس از پرس‌وجو خانه مادرم و صابر را پیدا کردیم. من اتهام هر دو قتل را قبول دارم.”

رضا  همدست شهرام  در قتل فریبا در برابر دادگاه و در جایگاه متهم  گفت:” بعد از شنیدن حرف‌های شهرام ناراحت شدم و وقتی حال روحی او را دیدم با او همدردی کردم. من اسلحه شکاری تهیه کردم و 3 روز بعد همراه دوستم راهی تهران شدیم تا از ناموس رفیق‌مان دفاع کنیم.”

نادر یکی دیگر از رفقای شهرام و همدست قاتل  در دفاع از خود گفت: “موضوعی که شهرام برای آن دست به قتل زد ناموسی بود و اگر این موضوع برای هریک از ما ۳ نفر اتفاق می‌افتاد هر ۳ رفیق با هم همکاری می‌کردیم. ما اول تصمیم داشتیم با مادر شهرام صحبت کنیم و او را برگردانیم اما بعد از ورود به خانه فهمیدیم نمی‌توانیم از این بی‌آبرویی بگذریم و باید کار را تمام کنیم. من و رضا با چاقو و قمه چند ضربه به صابر زدیم ولی شهرام ضربه آخر را زد و با شلیک سلاح شکاری او را کشت. سپس شهرام سراغ مادرش رفت و به تنهایی مادرش را با ضربات متعدد چاقو کشت

شهرام  در دفاع  از خود نه تنها اظهار پشیمانی نکرد بلکه گفت: من قبول دارم دونفر را کشته‌ام.اما آنها گناهکار و مستحق مرگ بودند. وقتی قاضی از شهرام پرسیده بود ، اگر زمان به عقب برگردد باز هم مادرت را می‌کشی؟

شهرام درپاسخ می گوید: “اگر صدبار دیگر هم این اتفاق بیفتد بازهم مادرم را می‌کشم. او در حالی که پدر پیرم را رها کرده بود با مرد غریبه و برای خوشگذرانی خودش به تهران آمد.من پشیمان نیستم.”.

قاضی به شهرام می گوید: “شما اهل تسنن هستی.آیا در جایی از مذهب‌تان خوانده‌ای که باید با فردی مثل مادرت این‌گونه برخورد کنی؟”

شهرام  پاسخ  می دهد : نخوانده‌ام اما از کودکی یاد گرفته‌ام اگر کسی چنین خطایی کرد خونش حلال است. من خوشحالم که مادرم را کشتم و از ناموس و آبرویم دفاع کردم.”

آموزش هایی که از کودکی به پسران داده می شود در رفتار های آنها در بزرگسالی نقش تعیین کننده دارد. مردان با آگاهی کامل از این موضوع که اگر زنان خانواده را به دلایل  آنچه “ناموس” نامیده می شوند بکشند مجازات چندانی در انتظارشان نیست . در موراد مانند قتل فریبا که “اولیای دم” گذشت میکنند و مقتول را سزاوار مرگ می دانند قاتل بخشیده می شود و پس از مدتی بسیار کوتاه از زندان آزاد می شود .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *