رابطه حقوق زنان باعبورازدیکتاتوری
نویسنده :حمیده صابری
چکیده : این مقاله به بررسی رابطه میان حقوق زنان و فرآیند عبور از دیکتاتوری در کشورهای خاورمیانه، به ویژه ایران میپردازد. با استناد به نظرات مونا الطهاوی، صاحبنظر مصری-آمریکایی، و دیگر فمینیستها، به نقش کلیدی زنان در مبارزات سیاسی و اجتماعی و تأثیر ساختار مردسالاری بر این روند پرداخته میشود. این نوشتار بر این باور است که تحقق دموکراسی در ایران و دیگر کشورهای منطقه مستلزم به رسمیت شناختن، اولویت بخشیدن تقویت حقوق زنان است.
مقدمه
در تاریخ معاصر خاورمیانه، به ویژه در انقلابهای اخیر، نقش زنان در تحولات سیاسی و اجتماعی به طور قابل توجهی نادیده گرفته شده است. مونا الطهاوی یکی از چهرههای برجسته در این حوزه، در تحلیل خود بر این نکته تأکید میکند که یکی از دلایل ناکامی انقلاب مصر، غفلت از حقوق زنان بوده است. در ایران نیز، زنان به عنوان [1]نخستین اپوزیسیون جمهوری اسلامی، با اعتراض به محدودیتهای تحمیلی بر پوشش و حقوق خود، به میدان آمدند. این مقاله به بررسی چالشهای موجود در مسیر تحقق حقوق زنان و تأثیر آن بر دموکراسی در ایران میپردازد.
تاریخچه
زنان ایرانی از بدو تأسیس جمهوری اسلامی، با اعتراضات گستردهای علیه قوانین تبعیضآمیز و محدودیتها به میدان آمدند. جمیله ندایی، هنرمند و فعال اجتماعی در سخنرانی خود در کلاب هوس به عنوان کسی که در آن زمان در رادیو کار میکرده و از شرکتکنندگان در این تظاهرات بوده است، می گوید: بسیاری از زنان رفتن به محل کار را تحریم و زندگی خود را برای شرکت در تظاهرات به خطر انداختند. او به همبستگی و مذاکرات و گردهماییهای زنان اشاره میکند که برای عقب نشاندن سیاستهای تبعیضآمیز و ارتجاعی غیرقابل وصف بود. با وجود این فشارها و تظاهرات وسیع، قانون حجاب اجباری به تصویب رسید.
علل این اتفاقات را میتوان در وقوع جنگ ایران و عراق، هژمونی تفکرات مذهبی و ضد امپریالیستی جستجو کرد.[2] اما این نوشتار به یکی از علل کمتر اشاره شده، یعنی نادیده انگاشته شدن عاملیت زنان توسط مردان به ویژه مردان سیاسی میپردازد.
ساختار مردسالاری و پدرسالاری
ساختار مردسالاری قانونی گرچه در دوران پهلوی با فعالیت و پیگیری و چانهزنی زنان تغییرات عمدهای کرده بود و زنان توانسته بودند شرایط به نسبت مناسبی را در برخی از حوزهها مانند قانون خانواده پیدا کنند، اما ساختار پدرسالارانه فرهنگی همچنان قدرت بسیاری داشت. این ساختار پدرسالارانه، پیچیدهتر و ترسناکتر از ساختار مردسالاری است که در آن سرکوب در مواجهه با دولت یا خیابان شکل میگیرد. از بدو تولد یک زن، سایه قیومیت پدر میتواند آنچنان سرکوبی را حائل و تحمیل کند که زن به هیچ عنوان ره به مواجهه با ساختار مردسالاری قانونی پیدا نکند.[3]
در چنین شرایطی بود که عمدتاً مردان سیاسی، از هر جناح و دسته و تفکری، پس از به وقوع پیوستن انقلاب به سرعت، سرکوب زنان را نادیده، بیاهمیت و کوچک شمرده و تحقیر کردند . به عبارتی همراه نشدن بخش مهمی از مردان و حتی همراهی بخش بزرگی در تحمیل قوانین ضد زن یکی از دلایل بسیار قابل اهمیت سرکوب زنان می توان بر شمرد.
اما این نادیدهانگاری به سرعت دامن خود مردان را نیز گرفت. در واقع، همانطور که سیمون دبوا میگوید، تفاوت است که زن در جامعهای انسان شناخته شود یا زن.[4]در ساختارهای مردسالاری، زن اساس درد و مشکل و فشارها و تجربیاتش نامرئی است. پس به راحتی میتوان اول از همه آن را کوچک شمرد. مثلاً اصلاً حجاب چیست که بخواهیم برایش انقلاب کنیم؟ در واقع اساسا ستم در بند بودن بدن و فکر زن، اصلاً به رسمیت شناختنش عین حماقت و کمبینی انگاشته می شود. این پایه و اساس شروع عبور از حقوق زنان است. مرحله بعد از اینکه مسئله زنان از ساحت اجتماعی و سیاسی حذف میشود، عاملیت زن است. در واقع، این زنی که مسائلش بدین میزان بیاهمیت و کوچک است، چه طور به داشتن عاملیت سیاسی میتواند فکر کند؟ تمام این قدمها که ریشهای و در ناخودآگاه جمعی شکل میگیرد، ما را در خاورمیانه و در موضوع مورد بحث ما در ایران بدان جا میرساند که به دلیل نادیدهانگاری زنان و به رسمیت نشناختن تقسیم قدرت و سرمایه ملی با آنها، همیشه به نقطه تمرکز قدرت بازمیگردیم.
عاملیت زنان
با حذف موضوعات زنان از عرصه اجتماعی و سیاسی، عاملیت آنان نیز به چالش کشیده میشود. این موضوع نه تنها بر وضعیت زنان بلکه بر کل جامعه تأثیر منفی میگذارد. در واقع چرخه ی تعریف عاملیت زنان به فضای تعریف شده توسط ساختار مردسالاری محدود گشته و نقش زن تنها به عنوان مادریت و همسر بودن ارزش یابی می گردد.
آنا ویلر، فمینیست و جامعهشناس، به چرخههای تربیتی و هویتی اشاره میکند که تحت تأثیر ساختار مردسالاری شکل میگیرد و میگوید که تغییر این چرخهها برای بهبود وضعیت زنان ضروری است. در این راستا، اگر میخواهیم وضعیت زنان تغییر کند، باید چرخه اعتقادی و نگرش و اهمیت پنداری جامعه به حقوق آنان را تغییر دهیم.[5]
نتیجهگیری
این نوشتار بر این باور است که اگر یکی از اهداف جامعه ایرانی در خاورمیانه رسیدن به دموکراسی است، هیچ راهی به جز به رسمیت شناختن و اولویت دادن به حقوق زنان وجود ندارد.دموکراسی به معنای تقسیم قدرت در جامعه است و اگر صدای زنان و عاملیت آنان نادیده گرفته شود، این امر نه تنها به ضرر وضعیت زنان بلکه به کل جامعه آسیب خواهد زد.
در آستانه ۸ مارس، باید به این پرسشها پاسخ داد: مردان ما به ویژه، در چه زمینههایی نیازمند تغییرات اساسی هستند؟ سهم آنان در عقبماندگی اجتماعی و سیاسی چیست؟ نقش آنان در دیروز و امروز و آینده چیست؟ تنها با پاسخ به این سوالات میتوانیم به سوی جامعهای عادلانه و دموکراتیک حرکت کنیم.
منابع :
[1] Eltahawy, Mona. Headscarves and Hymens: Why the Middle East Needs a Sexual Revolution. New York: Farrar, Straus and Giroux, 2015.
[2] Sedghi, Hamideh. Women and Politics in Iran: Veiling, Unveiling, and Reveiling. Cambridge: Cambridge University Press, 2007.
[3] Mir‐Hosseini, Ziba. Muslim Women’s Quest for Equality: Between Islamic Law and Feminism. Chicago, IL: The University of Chicago Press, 2007.
[4] Beauvoir, S. de. The Second Sex, 1949.
[5] Doyle Wheeler, Anna. “’ Rights of Women. A Lecture delivered by Mrs. Wheeler, Last Year, in a Chapel near Finsbury Square’, British Cooperator 1830, pp. 12–15.” In Contemporary Thought on Nineteenth Century Socialism, edited by Ophélie Siméon. London: Routledge, 2020.