زنان ایران چشم اسفندیار حکومت اسلامی
شراره مهبودی (پژوهشگر و فعال حقوق بشر)،
برگردیم به حافظه تاریخیمان به سال 57 به اولین اعتراض گسترده زنان در مقابل حجاب اجباری که با سرکوب و در ادامه به حذف قوانین حمایت از خانواده و تصویب قوانین زن ستیزانه توسط شورای نگهبان منجر شد. و پس از آن شکلگیری ماشین سرکوب سیستماتیک زنان در تمام این 43 سال گذشته و مبارزه زنان در همین 43 سالی که گذشت. بله اعتراض زنان به حجاب اجباری سرکوب میشود و خواستهها و دغدغههای زنان به این بهانه که در اولویت اهداف انقلابی نیست، نادیده گرفته میشود اما از همان زمان، مقاومت زنان و مبارزه زنان در برابر حجاب اجباری و دیگر قوانین زن ستیزانه شکل گرفت و کمکم به یک مبارزه روزمره تبدیل شد.
از کمک زهرا رهنورد و حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی با پایهریزی دستگاههای سرکوبی چون پونز زدن به پیشانی زنان تا ریختن خردهشیشه در دستمال و دادن به زنان تا آرایش صورتهایشان را پاک کنند گرفته تا اولین اطلاعیه قوانین حجاب در زمان رجایی و گشتهای ارشادی که این روزها به کابوسی برای زندگی دختران و زنان ایرانی بدل شده است.
مبارزات روزمرهای که از همان روزهای اول که هما دارابی در میدان تجریش خودش را آتش زد (هما دارابی، پزشک کودکان، روانپزشک، استاد دانشگاه و از اعضای حزب ملت ایران است که امیدوار بود انقلاب، وضعیت زنان را متحول کند اما وقایع پس از انقلاب به سرخوردگی او انجامید و به دلیل سرپیچی از حجاب اجباری از تدریس در دانشگاه محروم شد و مطبش را نیز تعطیل کردند) تا امروز که زنها زیر گلوله و باطوم با سوزاندن روسریها مشعل به دست رو به روی رژیم تا بن دندان مسلح در زیر بار گلوله یکییکی جان میدهند و در انقلاب زنانه ایران میدمند و جانی به جانهای این انقلاب اضافه میکنند ادامه داشته است.
اگرچه زنان به خاطر خفقان هرگز نتوانستند در جمعهای گروهی به خیابان بیایند و اعتراض کنند اما از شعلههای تن سوخته هما دارابی مشعلی درست کردند و دستبهدست چرخاندند. زنها با کنش گری های فردیشان مشعل مبارزه را روشن نگه داشتند.
هرچند وقت یکبار زنی در برابر حجاب اجباری عصیان کرد و توسط حکومت سرکوب شد ولی از یاد نرفت بلکه الهامبخش زنی دیگر شد؛ تکتک حرکات فردی و پراکندهی زنان، جریان پیوسته مستمری را شکل داد و جسارت مبارزه را در زنان دیگر تکثیر کرد.
هما دارابی در آتش میسوزد، زنان یواشکی روسریهایشان را از سر برمیدارند. چهارشنبههای سفید راه میاندازند و ویدا موحد بر روی جعبهی برقی میایستد با شال سفیدی بر چوب و بعدازآن دختران انقلاب تکتک بر روی جعبههای برقی میایستند؛ مادری باخشم روسریاش را بر زمین میکوبد و خودش زن عصبانی مینامد، مادری دیگر برای باز پس گرفتن دخترش راه را بر ماشین گشت ارشاد میبندد و چهرهی کبود سپیده رشنو که بهاجبار جلوی دوربین اعتراف میکند؛ و مهسایی که با مرگ ازشرحجاب آزاد میشود.
اگر این روزها زنان در خیابانها روسری از سر برمیدارند، آن را آتش میزنند و مشعل به دست اولین انقلاب زنانه دنیا را رقم میزنند. شعار میدهند: «تا انقلاب نکردیم به خانه برنگردیم» به خاطر سرکوب زنانی است که شعار در اولین اعتراضات بعد از انقلاب 57 فریاد زدند «آزادی نه شرقی ست نه غربی ست، جهانی است» و مقاومتهای مستمر این زنان و مبارزه های روزمره این زنان در مقابل سرکوب است. بله این انقلاب محصول جنبش اعتراضی زنان علیه حجاب اجباری و تمام قوانین تبعیض آمیز و زن ستیزانه است که ریشه در استبداد مذهبی رژیم دارد که در طول همه این سالها هر زنی با ایستادگیاش و بهرغم همهی سرکوبها، آن را حفظ کرد.
زنان با مقاومتشان در برابر حجاب اجباری سعی بر این داشتند تا نشان دهد که آن تکه پارچه فقط سر و موی زنان را نمیپوشاند، بلکه کل بدن، فکر، احساس، هویت و آزادی زنان را به بند میکشد.
با مرگ مهسا زنان علیه انقلاب 57 با شعار زن زندگی آزادی برای تمام نداشته هایشان به خیابان آمدند این انقلاب ایدئولوژیک نیست؛ انقلاب ایديولوژی دینی نیست؛ انقلاب یک ایدئولوژی سیاسی نیست. اگر دقت کنیم انقلاب 57 یک انقلاب مذهبی با شعارهای مذهبی و گروههای مذهبی مختلف بود. چیزی که در این انقلاب هیچ جایگاهی ندارد. شعار این انقلاب زن زندگی آزادی است. درصورتیکه هیچ نشانهای از ویژگیهای انقلاب اسلامی هم رهبرش اسلامی بود و هم به دنبال قوانین الهی بود در آن وجود ندارد. انقلابی است علیه همه این ها
انقلابی که وقتی به پیروزی برسد تمام منطقه خاورمیانه و همه آسیای مرکزی زیرورو خواهد شد؛ یعنی هرجایی که بنیادگرایان اسلامی هستند حاکمیت دارند و قدرت دارند زیرو رو خواهد شد.
چون مسئله زنان در جهان اسلام و ایران چشم اسفندیار حکومتهای بنیادگرا است. ضعیفترین نقطهای که میتواند تیر آزادی بخشی از کمان جنبش زنان شلیکشده و درست به قلب ارتجاع بنیادگرایی اسلامی بنشیند؛ و این نویدبخش یک رنسانس واقعی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی است.
اگر واقعبین باشیم متوجه خواهیم شد نیروی محرکه این انقلاب هستند و زنان چشم اسفندیار حکومت دینی ایران هستند و نقش زنان در ایران و خاورمیانه را میتوان با نقش گالیله (علم) در به هم ریختن اقتدار کلیسا مقایسه کرد. کلیسایی که میگفت خورشید دور زمین میگردد و گالیله با علم عکس آن را ثابت کرد. با علم تمام اقتدار هزارساله کلیسا را در هم ریخت و پایهای شد برای انقلابهای سیاسی و فرهنگی چون انقلاب فرانسه و انقلاب آمریکا شد.
در جمهوری اسلامی با استناد به کتاب قران و احادیث و قران و از زنان موجودی بیعقل؛ ناقصالعقل بیاراده میداند که فقط میتوانند حداکثر زیر سلطه مردان نیمی از حقوق مران را داشته باشند؛ و حالا با این دگرگونی و این انقلاب زنان و تلاشی که زنان در این ۴۳ سال و اینهمه تحقیر و توهین کردند و زنان مقاومت کردند و جنگیدند با حضورشان در تمامی بخشهای جامعه و توانستند به بالاترین مدارج علمی برسند شیرین عبادی جایزه صلح نوبل بگیرد در کشوری که زنان حق قضاوت ندارند و مریم میرزا خانی بزرگترین جایزه ریاضی و به لطف اینترنت و دهکده جهانی زنانی را در کشورهای دیگر دیدند که به عالی ترینمقام رسیدهاند و کشورهایشان را اداره میکنند این یعنی این کلام الهی غلط است و باید از آن عبور کرد.
این روزها شاهد این هستیم که زنان بهحق علیه تمام این قوانین ارتجاعی قیام کردند. زنان برخلاف آنچه گفته میشود فقط حجاب؛ حجاب یک مسئله از دهها مسئله ایست که از زنان سلب آزادی کردهاند بهحکم شریعت و اسلام زنان ایران از تقریباً تمان نهادها و ارگانهای پیش بیی شده در قانون اساسی که تصمیمگیرنده هستند برای جامعه از حق انتخاب در این منصبها محروماند تنها استثنایی که وجود دارد مجلس شورای اسلامی است؛ که آنهم مجلس شورای اسلامی خودش مستقل نیست و هر چه تصویب شود بعد باید شورای نگهبان آن را تائید کند. شورای نگهبان که منتخب رهبر است و اکثریت آنها بررسی میکنند ببینند با شریعت برابری دارد یا خیر!
همهچیز در دست رهبر است! شورای خبرگان رهبری ۸۸ عضو دارد که زنها نمیتوانند انتخاب شوند چون زنها باید مجتهد یا فقیه باشند. یا مقام رهبری یا شورای نگهبان؛ یا مجمع تشخیص مصلحت نظام رئیسجمهور کشور فقط مرد شیعه. زنان در ایران با یک بی حقوقی محض روبهرو هستند. در قوانین عادی زنان یا بی حقوق هستند با نصف مردان حقوق دارند. جمهوری اسلامی حقوق بشر رو قبول ندارد. این انقلاب دموکراتیک ملی برای دستیابی به این حقوقی که از زنان گرفتهشده. اگر بهصورت استراتژیک هم به آن نگاه کنیم نظام رو کیشمات کنه و نمیتواند به این جواب بده یعنی ما خواستهای داریم که نظام هرگز نمی تواند به آن پاسخ بدهد؛ و دقیقاً چشم اسفندیار و پاشنه آشیل رژیم زنان هستند چیزی که این رژیم هرگز نمیتواند برآورده کند.
ما اگر صدسال دیگر هم در جمهوری اسلامی مبارزه کنیم مواردی مثل دیه؛ قصاص؛ ارث؛ و …را نمیتوان تغییر داد چون همواره میگویند این اصول دین است و کلام الهی باید رعایت شود.
تنها راه رهایی ما اتفاقی است که در انقلاب فرانسه افتاد؛ در فرانسه بعد از ۲۰۰ سال روشنگری علیه کلیسا و حاکمیت کلیسا و ایمان کور و جلوگیری از خرد انقلاب فرانسه کلیسا را گرفت و با سلب کامل مالکیت و قدرت از کلیسا و اجازه دخالت ندادن در امور اجتماعی و امور سیاسی توانست از این مرحله عبور کند. باید بند ناف جامعه از یک نظام ایدئولوژیک به نام مذهب بریده شود. و این تنها از دست زنان بر می آید.
شراره مهبودی (پژوهشگر و فعال حقوق بشر)